|
جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : هستی
""تا تهش بخون,,,,
گفتم: واقعا داری میری؟
گفت:آره...
گفتم:منم بیام؟
گفت: جایی که من میرم جای دو نفره نه 3 نفر!
گفتم : برمیگردی؟
فقط خندید....
اشک توی چشمام حلقه زد ، سرمو پایین انداختم ، دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا اورد
گفت: تو کجا میری؟...
گفتم : میرم بالاخره یه جایی...
گفت: تنها نریا، یکیو با خودت ببر...!
گفتم جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر!
گفت : بر میگردی؟
گفتم: جایی که میرم راه برگشت نداره !
من رفــــــــــــتم اونـــــم رفـــــــــــــــــــت...
ولی اون مدت هاست که برگشته و با اشک چشماش...
خاک مزارمو شستشو میده .
به سلامتی روز مرگـــــــم...! نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |